- به آمد
- خوبی و خوشی پیش آمدن
معنی به آمد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوب شدن نیک شدن، خوبی و خوشی پیش آمدن
کفایت کردن
برای زمانی برابر
پیوستن دو چیز سر بهم آوردن
نافع تر انفع سودمندتر به آمد
هم اکنون دستی آماده
پردک
کسی که از همگنان بالاتر است حایز اولین درجه ممتاز برگزیده
آمد و شد، رفت وآمد
بالا آمدن، پدید آمدن، ظاهر شدن، سپری شدن، رو به راه شدن کار و انجام یافتن آن، برجستگی پیدا کردن، ورم کردن
به هم برآمدن: تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن
به هم برآمدن: تنگدل شدن، اندوهگین شدن، خشمگین شدن
کفایت کردن، کافی بودن، بس بودن، از عهده کسی یا انجام دادن امری برآمدن
آکسیدانت
پیش آمد بد، سوء حادثه
آراسته و منظم
با هم، همراه یکدیگر